دفترچه خاطرات یه تینیجر

همم نمیدونم گوش شنوا پیدا میشه یا نه اما من اینجا خاطراتمو مینویسم تا به یادگار بمونه:/

چند وقت پیش با کلی استرس رفتم آزمون تیزهوشان بدم. مامانم مدام منو دعا میکرد خودمم چندین بار 4 قل رو خوندم. آخرش قبول شدم. توی فرزانگان 8 . چشمام وقتی که داشتم نتیجه رو می دیدم خیلی دیدنی بود خیلی. (بگذریم زیادی شاعرانش کردم:/ )

امروز صبح رفتیم برا ثبت نام.  زیادی از نظر محیطش حال نکردم ولی حیاطش خیلی بزرگ بود زمین چمنم داشت.

حیاط مدرسه بقلیم برای خودشون گرفته بودن اصن یه چیزیییی

خلاصه ثبت نام کردیم و الان نشستم خونه به در نگاه میکنم:/

 

ارسال نظر آزاد است اما می‌توانید برای استفاده از امکانات و کسب تجربه وارد شوید.
پاسخ به
لطفا دوباره تلاش کنید.
نظر ثبت شد.
قدرت گرفته از بلاگیکس ©