دفترچه خاطرات یه تینیجر

دفترچه خاطرات یه تینیجر

همم نمیدونم گوش شنوا پیدا میشه یا نه اما من اینجا خاطراتمو مینویسم تا به یادگار بمونه:/

اولین پستم

Rabbiten · 16:22 1401/05/18

خب سلام:)

اسمم یاسیه و اینجا دفترچه خاطراتمه. تا موقع پیریم نگهش خواهم داشت.

فقط و فقط برای خودم:)

اولین پستم مبارک:/

۵ اسفند ۱۴۰۲

Rabbiten · 04:18 1402/01/06

هایی عیدتون مبارک:)
امروز تولد آرتینا بود. دو تا ادیت ویدیو با یه متن خیلی طولانی براش آماده کرده بودم و فرستادم خیلی خوشحال شد:::)))
میخواستم کادو بهش یه بوم نقاشی یا رمان بدم ولی کلا همو ندیدیم و شرایطش هم جور نشد قرار بذاریم یا پست کنم یا چی
برای همین خیلی ناراحت بودم همش دوست داشتم یه چیز بهتر و باارزش تر و به صورت فیزیکی بتونم بهش کادو بدم و همه زحماتی که تا الان برای من کشیده همه مهربونایی که کرده و... رو جبران کنم:(

*وی یک INFP است😔😂

هعی آرتینا خیلی خیلی زیاد درحقم خوبی کرده واقعا من نمیدونم چجوری جبران کنم...وقتی من تو اوج تنهایی و ناراحتی بودم و افسردگی داشتم و بهترین دوستم ترکم کرده بود‌ اون مثل یه فرشته نجات اومد و کمکم کرد:) من به یه آدم خیلی بهتری تبدیل شدم... با اون من عادتای بدمو کنار گذاشتم و خیلی چیزای زیادی یاد گرفتم:) واقعا خوشحالم که یکیو مثل اون دارم:)

امشب ساعت دو اینا بهم پیام داد و خیلی تشکر کرد و گفتش خیلی خوشحالش کردم:)))) اوکی اما این پیام از طرف یه بست فرند>>>>>>>>
هعی دوست دارم زودتر ببینمش:) نزدیک یه ساله که همو ندیدیم و فقط به هم زنگ زدیم یا پیام دادیم:(
خب نزدیک یه ساعت مونده که سحری بخوریم و روزه بگیریم و من هنوز بیدارم😃💔
هعی خوابم میاد اما حوصله ندارم بخوابم یو نووووو
این یه ساعتو خودمو یه جوری با لپ تاپ و تکلیفای عید که متاسفانه خیلی زیادن سرگرم میکنم...
 

آی دونت نو

Rabbiten · 17:35 1401/12/20

خبب خیلی وقت بود نیومده بودم... اصن یادم رفته بود همچین وبلاگی اینجا دارم🗿
عا... الان سال 1401ه و داریم نزدیک 1402 میشیم. از اونجایی که مدارسو دارن مسموم میکنن ممکنه فردا نرم مدرسه... ولی خا مامان بابام میگن برو:/و من هیچکدوم از تکالیف فردا رو وقت نکردم انجام بدم خیلیم زیادنننن میخوام سرمو بکنم تو دیوار... برم تو زمین...

امیدوارم بتونم مامان بابامو راضی کنم نرم:) سرمانخوردم اما فقط از علائمش آبریزش بینیو دارم... خداکنه یه جوری راضی بشن فقط😀💔

- میدونم بعد چند سال که این پستو میبینمم به نظرم خنده دار میاد... اینکه دغدغه هام چه چیزایی بود بالاخره این دوران تموم شدو اینا... ولی خداوکیلی خیلی استرس دارم اگه فردا مجبور شم برم مدرسه...

هعی بگذریم... پنجشنبه با آرتینا دونات درست کردیم::)) خیلیی خوشگل و خوشمزه شده بود الان گوشیم شارژ نداره وگرنه عکسشو میذاشتم...

ولی خدایی جالبه منو آرتینا هر وقت هر چیزی درست میکنیم یه نمونش اون توپ سیب زمینی... موادمون یکیه اما همیشه خدا اون تعداد بیشتری درست میکنه حتی با اینکه سایزا هم یکیهه
هعی

این آخر هفته زود تموم شد ولی این پنجشنبه ای که میاد با هم میخوایم سی دی رنگ کنیم:)

تا حالا یه سی دی دیگه رنگ کردیم. او راستی یه عروسک چیمی هم نصف کاره گوشه اتاق مونده هی میگیم هفته بعد هفته بعد😭😂
خلاصه با هم خیلی چیزا درست کردیم کلی خوش گذشته... امیدوارم هر چی زودتر ببینیم همو دلم براش تنگ شده:)💔

شروع کلاسای تیزهوشانم

شروع کلاسای تیزهوشانم

Rabbiten · 09:43 1401/05/31

خب الان کلاس هفتمو شروع کردم

هعی من فکر میکردم هنوز یه ماه دیگه تو تابستون وقت استراحت دارممم:)

تو ابتدایی هر زنگ چهل دقیقه بود هشت شروع میشد دوازده هم تموم میشد بعد بای بایییی

ولی الان هر زنگ بیشتر از یه ساعته:)))

داداشمم چند ساله تو سمپاد درس میخونه بعد میگه عزیزم به سمپاد خوش اومدی(یعنی از الان بدبختیات شروع شد:)  )

الان که ریاضی عه زنگای بعدم فیزیک و زیست دارم:))) به هر حال دارم دل خودمو خوش میکنم یاسییی تو باید سخت درس بخونیی تو موفق میشیییی

با اینکه از این جمله های لوسی که برا خرخوناس خیلی خوشم نمیاد اما بالاخره مجبورم:)

جالب تر اینکه معلما هم به جای اینکه امید بدن میگن شما تغییر مقطع دادییید شما تیزهوشییید درساتون سنگینههه و...

 

بگذریم زنگ پیش که تو بیگ بلو بودیم دختره اشتباهی میکروفونش باز بود بعد داد میزد گم شوووو خفه شووو بابا این یارو خرههه میگم خفه شووو...

یعنیا داشتم از شدت پارگی می مردم:) ریکشن استادمونم که عالی بود اصنXD

خب این از روز اول احتمالا تا ماه های اینده زنده نمونم:) دارم پولامو برای قبرم جور میکنم میخوام با مر مر بسازن شایدم با این سنگ مشکیا که هی روش خاک میگیره باید آب بریزی

 

بازیدام ترکونده

Rabbiten · 18:22 1401/05/25

امروز رفتم تو اونیکی وبم که تازه تاسیسه. روزی حدود 8 تا 10 تا بازدید داشتم.

یهو دیدم واسه دیروز 46 تا بازدید خورده یعنی 4 برابرششش🥺یعنی دو تا سکته رو رد کردم!!!آخه یهویی؟؟؟چیجوریی

خود بلاگیکس هم واسه امروزو نزدیک 30 بازدید پیش بینی کرده

نمیدونم چی شده که یهویی بازدیدام رفت بالا. امیدوارم همینجوری ادامه داشته باشه 

میدونم که همش کار خداس💦💔فقط شکرتتتت

امتحان زبان

Rabbiten · 18:18 1401/05/25

خب امروز امتحان زبانمو دادم. دیگه کتابم کلا تموم شد و دارم میرم کتاب زبان بزرگسال بگیرم. هوممم اگه همینجوری پیش برم احتمالا تا سال دیگه مدرکمو گرفتم.

توی کوییز اف گینکز که بازی میکنم سوالای انگلیسیو همینجوری رگباری عالی میزنم. به خصوص گرامر اش

خوشحالم که تو این سن به این موقعیت رسیدم. البته معلمم داره میره خارج و یا خودم با خودم هر روز باید کار کنم یا با یه معلم دیگه ادامه بدم:(

 

متاسفانه کلاسای تیزهوشانمم زبانشون ترمیک نیس و اگه برم تو سطح پایین تر احتمالا آموزش میدن

 

قبولی تو تیزهوشان

Rabbiten · 16:38 1401/05/18

چند وقت پیش با کلی استرس رفتم آزمون تیزهوشان بدم. مامانم مدام منو دعا میکرد خودمم چندین بار 4 قل رو خوندم. آخرش قبول شدم. توی فرزانگان 8 . چشمام وقتی که داشتم نتیجه رو می دیدم خیلی دیدنی بود خیلی. (بگذریم زیادی شاعرانش کردم:/ )

امروز صبح رفتیم برا ثبت نام.  زیادی از نظر محیطش حال نکردم ولی حیاطش خیلی بزرگ بود زمین چمنم داشت.

حیاط مدرسه بقلیم برای خودشون گرفته بودن اصن یه چیزیییی

خلاصه ثبت نام کردیم و الان نشستم خونه به در نگاه میکنم:/